جایگاه تفکر و روش آن
اهمیت تفکر از منظر اسلام بر هیچ کس پوشیده نیست . اما چرایی و چگونگی آن مساله ای است که کمتر بدان پرداخته شده است. در این مقاله ما به تفکر و اصول آن می پردازیم و روشهای صحیح تفکر را مرور می کنیم.
جایگاه تفکر و روش آن
چکیده
اهمیت تفکر از منظر اسلام بر هیچ کس پوشیده نیست . اما چرایی و چگونگی آن مساله ای است که کمتر بدان پرداخته شده است. در این مقاله ما به تفکر و اصول آن می پردازیم و روشهای صحیح تفکر را مرور می کنیم.
تعداد کلمات1000 زمان مطالعه5 دقیقه
اهمیت تفکر از منظر اسلام بر هیچ کس پوشیده نیست . اما چرایی و چگونگی آن مساله ای است که کمتر بدان پرداخته شده است. در این مقاله ما به تفکر و اصول آن می پردازیم و روشهای صحیح تفکر را مرور می کنیم.
تعداد کلمات1000 زمان مطالعه5 دقیقه
رضیه برجیان
جایگاه تفکر
یکی از شاخصه های سبک زندگی اسلامی ، زندگی توام با تفکر است. تفکر در دین اسلام جایگاه ویژه ای دارد. در قرآن نیز بر تفکر بسیار تاکید شده است. بسیاری از آیات قرآن با جملاتی چون «لعلکم تتفکرون» و «لعلکم تعقلون» تمام می شوند. در اهمیت تفکر همین بس که در روایت آمده است «التفکر فی الاء الله نعم العباده»[1]
تفکر در نعمت های الهی باعث می شود شخص پی ببرد از قبل از تولد تا کنون غرق نعمت های الهی بوده است و ببیند که اگر شخص دیگری یکی از این خوبیها و لطفها را در حقش کرده بود، محبتش را در دل می گرفت. در نتیجه این تفکر محبت به خدا را نصیب او می سازد.[2] این تنها یکی از ثمرات تفکر است . اما تفکر اصول و روشی دارد و با هدف و سمت و سویی انجام می شود. ما در این مقاله به تفکر و اصول آن می پردازیم.
نکته اساسی این است که عقل هم احتیاج به روش دارد هم احتیاج به مواد وهم احتیاج به تربیت.
تفکر در نعمت های الهی باعث می شود شخص پی ببرد از قبل از تولد تا کنون غرق نعمت های الهی بوده است و ببیند که اگر شخص دیگری یکی از این خوبیها و لطفها را در حقش کرده بود، محبتش را در دل می گرفت. در نتیجه این تفکر محبت به خدا را نصیب او می سازد.[2] این تنها یکی از ثمرات تفکر است . اما تفکر اصول و روشی دارد و با هدف و سمت و سویی انجام می شود. ما در این مقاله به تفکر و اصول آن می پردازیم.
نکته اساسی این است که عقل هم احتیاج به روش دارد هم احتیاج به مواد وهم احتیاج به تربیت.
تفکر
فکر یکى از اعمال ذهنى بشر و شگفت انگیزترین آنها است. ذهن، اعمال چندى انجام مىدهد. ما در اینجا فهرست وار آنها را بیان مى کنیم تا عمل فکر کردن روشن شود و تعریف فکر مفهوم مشخصى در ذهن ما بیابد.
1 - اولین عمل ذهن تصویر پذیرى از دنیاى خارج است. ذهن از راه حواس با اشیاء خارجى ارتباط پیدا مى کند و صورتهایى از آنها نزد خود گرد مى آورد. حالت ذهن از لحاظ این عمل حالت یک دوربین عکاسى است که صورتها را بر روى یک فیلم منعکس مى کند.
2 - پس از آنکه از راه حواس، صورتهایى در حافظه خود گرد آوردیم، ذهن ما بیکار نمىنشیند، یعنى کارش صرفا انبار کردن صورتها نیست، بلکه صورتهاى نگهدارى شده را به مناسبتهایى از قرارگاه پنهان ذهن به صفحه آشکار خود ظاهر مىنماید. نام این عمل یادآورى است. یادآورى بىحساب نیست. خاطرات ذهن ما مانند حلقههاى زنجیر به یکدیگر بسته شدهاند، یک حلقه که بیرون کشیده مىشود پشت سرش حلقه دیگر، و پشت سر آن، حلقه دیگر ظاهر مىشود و به اصطلاح روانشناسى، تداعی معانى اتفاق میافتد.
3- عمل سوم ذهن تجزیه و ترکیب است. ذهن علاوه بر دو عمل فوق یک کار دیگر هم انجام مىدهد و آن این که یک صورت خاص را که از خارج گرفته تجزیه مىکند یعنى آن را به چند جزء تقسیم و تحلیل مىکند، در صورتى که در خارج به هیچ وجه تجزیهاى وجود نداشته است. تجزیههاى ذهن چند گونه است: گاهى یک صورت را به چند صورت تجزیه مىکند، و گاهى یک صورت را به چند معنى تجزیه مىکند. و گاهى هم ترکیب مىکند. آن هم انواعى دارد. یک نوع آن این است که چند صورت را با یکدیگر پیوند مىدهد. و در نوعی دیگر، ترکیب معانى مد نظر است.
4 - تجرید و تعمیم. عمل دیگر ذهن این است که صورتهاى ذهنى جزئى را که به وسیله حواس دریافت کرده است تجرید مىکند یعنى چند چیز را که در خارج همیشه باهماند و ذهن هم آنها را با یکدیگر دریافت کرده، از یکدیگر تفکیک مىکند. تعمیم یعنى این که ذهن صورتهاى دریافت شده جزئى را در داخل خود به صورت مفاهیم کلى درمى آورد. مثلا از راه حواس افرادى را مىبیند ولى بعدا از همه اینها یک مفهوم کلى و عام به نام انسان مىسازد
.
5 - عمل پنجم تفکر و استدلال است که عبارت است از مربوط کردن چند امر معلوم و دانسته براى کشف یک امر مجهول و ندانسته. در حقیقت فکر کردن نوعى ازدواج و توالد و تناسل در میان اندیشههاست. عمل تفکر خود نوعى ترکیب است اما ترکیبى زاینده و منتج، بر خلاف ترکیبهاى شاعرانه و خیالبافانه که عقیم و نازا است.[3]
منطق قانون صحیح فکر کردن است. یعنى قواعد و قوانین منطقى به منزله یک مقیاس و معیار و آلت سنجش است که هر گاه بخواهیم درباره برخى از موضوعات علمى یا فلسفى تفکر و استدلال کنیم باید استدلال خود را با این مقیاسها و معیارها بسنجیم و ارزیابى کنیم که به طور غلط نتیجهگیرى نکنیم.[4]
1 - اولین عمل ذهن تصویر پذیرى از دنیاى خارج است. ذهن از راه حواس با اشیاء خارجى ارتباط پیدا مى کند و صورتهایى از آنها نزد خود گرد مى آورد. حالت ذهن از لحاظ این عمل حالت یک دوربین عکاسى است که صورتها را بر روى یک فیلم منعکس مى کند.
2 - پس از آنکه از راه حواس، صورتهایى در حافظه خود گرد آوردیم، ذهن ما بیکار نمىنشیند، یعنى کارش صرفا انبار کردن صورتها نیست، بلکه صورتهاى نگهدارى شده را به مناسبتهایى از قرارگاه پنهان ذهن به صفحه آشکار خود ظاهر مىنماید. نام این عمل یادآورى است. یادآورى بىحساب نیست. خاطرات ذهن ما مانند حلقههاى زنجیر به یکدیگر بسته شدهاند، یک حلقه که بیرون کشیده مىشود پشت سرش حلقه دیگر، و پشت سر آن، حلقه دیگر ظاهر مىشود و به اصطلاح روانشناسى، تداعی معانى اتفاق میافتد.
3- عمل سوم ذهن تجزیه و ترکیب است. ذهن علاوه بر دو عمل فوق یک کار دیگر هم انجام مىدهد و آن این که یک صورت خاص را که از خارج گرفته تجزیه مىکند یعنى آن را به چند جزء تقسیم و تحلیل مىکند، در صورتى که در خارج به هیچ وجه تجزیهاى وجود نداشته است. تجزیههاى ذهن چند گونه است: گاهى یک صورت را به چند صورت تجزیه مىکند، و گاهى یک صورت را به چند معنى تجزیه مىکند. و گاهى هم ترکیب مىکند. آن هم انواعى دارد. یک نوع آن این است که چند صورت را با یکدیگر پیوند مىدهد. و در نوعی دیگر، ترکیب معانى مد نظر است.
4 - تجرید و تعمیم. عمل دیگر ذهن این است که صورتهاى ذهنى جزئى را که به وسیله حواس دریافت کرده است تجرید مىکند یعنى چند چیز را که در خارج همیشه باهماند و ذهن هم آنها را با یکدیگر دریافت کرده، از یکدیگر تفکیک مىکند. تعمیم یعنى این که ذهن صورتهاى دریافت شده جزئى را در داخل خود به صورت مفاهیم کلى درمى آورد. مثلا از راه حواس افرادى را مىبیند ولى بعدا از همه اینها یک مفهوم کلى و عام به نام انسان مىسازد
.
5 - عمل پنجم تفکر و استدلال است که عبارت است از مربوط کردن چند امر معلوم و دانسته براى کشف یک امر مجهول و ندانسته. در حقیقت فکر کردن نوعى ازدواج و توالد و تناسل در میان اندیشههاست. عمل تفکر خود نوعى ترکیب است اما ترکیبى زاینده و منتج، بر خلاف ترکیبهاى شاعرانه و خیالبافانه که عقیم و نازا است.[3]
منطق قانون صحیح فکر کردن است. یعنى قواعد و قوانین منطقى به منزله یک مقیاس و معیار و آلت سنجش است که هر گاه بخواهیم درباره برخى از موضوعات علمى یا فلسفى تفکر و استدلال کنیم باید استدلال خود را با این مقیاسها و معیارها بسنجیم و ارزیابى کنیم که به طور غلط نتیجهگیرى نکنیم.[4]
خطاى ذهن
ذهن آنگاه که تفکر مىکند و امورى را مقدمه براى امرى دیگر قرار مىدهد ممکن است صحیح عمل کند و ممکن است دچار خطا گردد. منشأ خطا یکى از دو امر ذیل ممکن است بوده باشد:
1 - آن مقدماتى که آنها را پایه قرار داده و معلوم فرض کرده خطا و اشتباه باشد. یعنى مقدماتى که مصالح استدلال ما را تشکیل مىدهد فاسد باشد.
2 - نظم و شکل و صورتى که به مقدمات داده شده غلط باشد، یعنى هر چند مصالح استدلال ما صحیح و درست است ولى شکل استدلال ما غلط است.
خطاسنجى منطق ارسطویى منحصرا مربوط است به شکل و صورت استدلال، اما سنجش خطاى ماده استدلال از عهده منطق ارسطویى خارج است. لذا منطق ارسطویى را منطق صورت مى نامند.[5] دانستن قواعد منطقى قیاس از همین جهت مفید است که انسان راه صحیح قیاس به کار بردن را بداند و دچار اشتباه که زیاد هم رخ مىدهد نشود.[6]
نکته اساسی این است که عقل هم احتیاج به روش دارد هم احتیاج به مواد وهم احتیاج به تربیت. روش آن تنها با این به دست نمیآید که فقط یک صوری را مشخص کنی و از آن استفادههای منطقی کنی موادی که میخواهی استفاده کنی و روش استفاده باید مشخص باشد و همچنین شکل آن.[7]
1 - آن مقدماتى که آنها را پایه قرار داده و معلوم فرض کرده خطا و اشتباه باشد. یعنى مقدماتى که مصالح استدلال ما را تشکیل مىدهد فاسد باشد.
2 - نظم و شکل و صورتى که به مقدمات داده شده غلط باشد، یعنى هر چند مصالح استدلال ما صحیح و درست است ولى شکل استدلال ما غلط است.
خطاسنجى منطق ارسطویى منحصرا مربوط است به شکل و صورت استدلال، اما سنجش خطاى ماده استدلال از عهده منطق ارسطویى خارج است. لذا منطق ارسطویى را منطق صورت مى نامند.[5] دانستن قواعد منطقى قیاس از همین جهت مفید است که انسان راه صحیح قیاس به کار بردن را بداند و دچار اشتباه که زیاد هم رخ مىدهد نشود.[6]
نکته اساسی این است که عقل هم احتیاج به روش دارد هم احتیاج به مواد وهم احتیاج به تربیت. روش آن تنها با این به دست نمیآید که فقط یک صوری را مشخص کنی و از آن استفادههای منطقی کنی موادی که میخواهی استفاده کنی و روش استفاده باید مشخص باشد و همچنین شکل آن.[7]
پی نوشت
[1] غرر الحکم : 1147.
[2] طیب، مهدی؛ مصباح الهدی در نگرش و روش عرفانی اهل محبت و ولاء. (نشرسفینه، تهران، 1385)،ص190.
[3] . مطهری،مرتضی؛ آشنایى باعلوم اسلامى. (انتشارات صدرا،قم، 1369). ج1، ص108.
[4] . مطهری؛ همان.ج1، ص26.
[5] . مطهری؛ همان.ج1، ص30.
[6] . مطهری؛ همان.ج1، ص111.
[7] . صفایی حایری روش برداشت از نهج البلاغه ( لیله القدر،قم ،1385) ص70.
منابع
قرآن کریم
غرر الحکم
طیب، مهدی؛ مصباح الهدی در نگرش و روش عرفانی اهل محبت و ولاء. (نشرسفینه، تهران، 1385)،ص190.
مطهری،مرتضی؛ آشنایى باعلوم اسلامى. (انتشارات صدرا،قم، 1369). ج1، ص108.
صفایی حایری روش برداشت از نهج البلاغه ( لیله القدر،قم ،1385) ص70.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}